افق حرکت جمهوری اسلامی ایران، تنها شکل دهی به یک حکومت اسلامی در مرزهای ملی کشور نبوده و نیست، بلکه افق حقیقی آن با استناد به اسناد بالادستی، رسیدن به قلمرو سازی تمدن اسلامی با تمام لوازم تمدنی آن بر پایه گفتمان غیریت ساز می باشد. اینکه چگونه در این مسیر باید به سر منزل مقصود رسید، در ظرفیت ها و توانمندی های نهاد سیاست خارجی کشور با تمام ابعاد کنشی و واکنشی آن اعم از سیاست های متعارف و متعارض باید جستجو کرد. انقلاب اسلامی ایران به عنوان تبلور برآمده از اصول و ارزش های ایدئولوژیکی، پدیده ای چند وجهی است. ویژگی که آن را از ساختار تک ساحتی صرف به حوزه چند بعدی در سیاست خارجی پویا ارتقاء می بخشد. اینکه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بتواند با فراز و فرود چهار دهه گذشته و برخورداری از غنای تاریخ و تمدن ایرانی از طریق پسامد الگوهای متعارف و متعارض به حوزه قلمرو سازی تمدن اسلامی ورود کرده باشد، مسأله عمده پژوهش حاضر است. از این رو در این تحقیق با رویکرد توصیفی – تحلیلی روش شناسی سیاسی در مقوله سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ظرفیت قلمرو سازی تمدن اسلامی را با ابتنای بر تناسب و تدرج در اصول سیاست خارجی ترسیم می کنیم.