قومیت، سازههای نظری در علوم انسانی و اجتماعی است که همواره در رشتههای این علوم مورد تحقیق و واکاوی قرارگرفته است. باوجود انباشت قابلتوجه تأملات نظری و تحقیقات علمی و عملی در این حوزهها، همچنان تبیینگران و اندیشهورزان با مسائل و مجهولات زیادی مواجههستند. یکی از حوزههای انباشتی، سؤال از چگونگی و نحوه تبیین نظری قومیت است که درمقالة حاضر موردتوجه قرارگرفته است. برای پاسخ به دغدغة مقاله، محقق ضمن توجه به نظریههای مطرح و با قابلیت بازگفت مناسب شامل نظریههای کلاسیک، نظریههای مدرن و نظریههای پستمدرن، نقاط قوت و ضعف آنها را استخراج و با عطف توجه به ماهیت و خاصیت جامعه ایرانی، با تأکید بر رویکرد «اصلگرایی» نسبت به اقوام ایرانی، نظریة خود را با عنوان «برخال قومیت» ارائه نموده است. دال مرکزی نظریه برخال قومیت، بر این گزاره بنا شده است که «اقوام ایرانی از حیث درونگفتمانی ماهیتی برخالی و خاصیتی وحدتگون و از حیث ساختار و شکلنمایهای خاصیتی کثرتگون دارند.» ازاینرو در نظریة برخال قومیت به دَهاصل بهعنوان شاکله و محورهای اصلی مورد بحث شامل: «وحدتدرکثرت»، «خودهمانندی»، «همزمانی تکامل»، «خودمانایی»، «جایگزینی»، «قوانین سادهبنیاد»، «تداوم و استمرار»، «پویایی و تاریخمندی»، «حافظهمندی» و «همزیستی» پرداختهشده است.