دانشآموخته دکتری روابط بینالملل، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران.
چکیده
تحولپژوهشی و رویکرد سنجی دانش روابط بینالملل ایرانی میتواند وضعیت کنونی و پلهای از نردبان علم که بر آن ایستادهایم را بر مبنای واقعیت- آنچه هست- ترسیم نماید و بر اساس چنین پژوهشهایی امکان ترسیم مسیری جهت ارتقای علم روابط بینالملل ایرانی- آنچه باید باشد- بر مبنای آسیبشناسی علمی امکانپذیر میشود. بر اساس یافتههای پژوهشهای گذشته نگارنده در این حوزه دریافتیم که در مباحث پیرامون سیاست همسایگی و سیاست آسیایی- متمرکز بر منافع و مصلحت ملی- دانش روابط بینالملل ایرانی مبتلا بهنوعی از فقر نظری مزمن شده است. بر این مبنا در پژوهش حاضر 614 مقاله علمی- پژوهشی منتشرشده روابط بینالملل ایرانی در سالهای 1398-1401 با روش پژوهش «نظریه داده بنیاد ساختگرایانه» و «روش تحلیل محتوای مقولهای» مبتنی بر کلیدواژههای نظری مورد بررسی قرار گرفت و دریافتیم که پژوهشگران ایرانی روابط بینالملل در بررسی مسائل همسایگی و آسیایی ایران، متغیر عملکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران- چه مثبت چه منفی- را کمتر مورد بررسی قرار میدهند و نوعی سکوت پژوهشی معنادار در این حوزه پژوهشی علمی دیده میشود که میتواند از علائم ابتلا به «سندروم کیسینجر» حاد و درمان نشده باشد. همچنین دریافتیم بخش قابل اعتنایی از پژوهشگران ایرانی روابط بینالملل به عملکرد سیاست خارجی آمریکا در مسائل سیاست همسایگی و آسیایی ایران بهعنوان یک متغیر دخیل مؤثر نگریسته و مسائل بینالمللی را از دریچه نقش قدرتهای بزرگ مورد بررسی قرار میدهند. در اینجا عدم توجه به پیشینه فرهنگی- تاریخی روابط خارجی، مسائل ژئوپلیتیکی و مسائل مرتبط با تحدید مرزی، عدم تلاش برای ارائه راهکار جهت حفظ و گسترش روابط خارجی در چهارچوب سیاست همسایگی، غیرکاربردی بودن پژوهشها، عدم آسیبشناسی علل تضعیف برخی از روابط خارجی و نوعی نگاه بدبینانه به عملکرد سازمانهای بینالمللی مشهود و قابل بررسی و ریشهیابی در پژوهشهای آتی است.