نظریه‌پردازی در فلسفه دولت و نظام سیاسی؛ رهیافتی تطبیقی به اندیشه‌های غربی و اسلامی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار گروه مطالعات سیاسی، بین‌المللی و حقوقی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران.

2 دانشجوی دکتری علوم سیاسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران

چکیده

دولت به‌عنوان یک نهاد اجتماعی و سیاسی، از دیرباز محل بحث‌های گسترده‌ای در عرصه فلسفه و اندیشه سیاسی بوده است. فلسفه سیاسی، به‌طورکلی، به بررسی اصول، نهادها و روابط قدرت در جامعه می‌پردازد و در پیِ پاسخ به پرسش‌هایی از قبیل «چه نوع دولتی باید بر مردم حکمرانی کند؟» و «مبنای مشروعیت حکومت چیست؟» می‌باشد. در این راستا، نظریه‌پردازی‌های مختلفی در طول تاریخ از سوی اندیشمندان و فلاسفه در هر دو حوزه غربی و اسلامی مطرح شده‌اند. این مقاله درصدد است تا مبانی فلسفه دولت و نظام سیاسی در نظریه‌پردازی‌های اندیشمندان غربی و اسلامی را به‌طور مقایسه‌ای تحلیل کند و به بررسی تطبیقی میان این دو رویکرد بپردازد. این تحقیق به‌طور خاص بر این پرسش تمرکز دارد که چگونه نظریات سیاسی اندیشمندان غربی و اسلامی در مورد دولت و نظام سیاسی با یکدیگر هم‌خوانی دارند یا تفاوت می‌کنند. مفروضات این تحقیق بر اساس بررسی گسترده آرای اندیشمندان غربی از جمله «افلاطون»، «ارسطو»، «ماکیاولی»، «هابز»، «لاک» و «روسو» در کنار آرای متفکرین اسلامی همچون نظریات «فارابی»، «ابن سینا»، «سهروردی»، «ملاصدرا»، «علامه طباطبایی»(ره)، «امام خمینی»(ره) و دیگر اندیشمندان پایه‌گذاری شده است. در این راستا، این مقاله ضمن بررسی مبانی این نظریات، تحلیلی از «نظریه ولایت فقیه» در جمهوری اسلامی ایران ارائه می‌دهد. روش‌شناسی این تحقیق به شیوه تحلیلی- مقایسه‌ای انجام شده است و به‌منظور بررسی دقیق‌تر مبانی فلسفی و سیاسی این نظریات، از تحلیل‌های تاریخی و تطبیقی بهره برده شده است. همچنین در این پژوهش، جایگاه نظریه ولایت فقیه در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر «مردم‌سالاری دینی» مورد بررسی قرار گرفته است. در نتیجه، این مقاله به دنبال نشان دادن نقش برجسته فلسفه اسلامی در شکل‌گیری مدل‌های حکومتی خاص مانند جمهوری اسلامی ایران است که بر مبنای آن همچنان در برابر نظام‌های غربی ایستادگی می‌کند.

کلیدواژه‌ها